طرح ادبی
صالحه ( رشیدی ) صالحه ( رشیدی )

ای دخت من!

خورشید من !

ما ه ، پروین ، ناهید ، کوکب امید من!

اختر فروزان شبی تار من

زگلی ریحان ، مرجان ، نسرین و نسترن بهترین و بهترین های من

خوشتر بوی تو ز یاسمن وارغنوان خواجه صفای ما

گل نیستی که تنها من ببویمت

تا کی و چند گویم در وصف تو

ای دخت من ، امید من ،

بگشا پنجرۀ تنگ زمان را پرواز کن به افق

با تآمل و تحقل بگذر با شتاب از تنگنای جهالت

وگر نه هیولای و حشی بنام مذهب می فشرد گلویت را ، خفه مسازد صدایت را ، میدرد تنت را، می ربایند عفتت را ، میگرند حقت را بنام سالار ، قانون و شریعت

دگر به حصار حصین زن ستیزان تکیه مکن ، از عشق بودن در کنارسیاهی دیگ و دیگدان دور شو .

تو می زایی انسان را ، میدهی ز جگر خون و ز پستان شیر را ، می بخشی جان را غره شو به خود

بیدار شو ملا ها پلید به کام گرفتن ، با طرح قانون دوشیزه نو بالغ را امتحان می کنند

ای دخت من ، ای ناز من دگر سیاهی شب به پایان رسیده بیدار شو که بنام تو چسان تجارت می شود از عشق تو سر شار به غیار به بهانه اسلام و شریعت به عیش خود روایت می کشند .

زمانیکه شهوت شان غلبه کرده بدون چون چرا بر روحت صدمه معنوی زده تجاوز می کنند شریعت را در کدام زندان کوته قفلی کردند و ملا ها قانون ساز و روایت باز در کدام کاباره های عربستان سرگرم عیاشی و کام گیری از عربی های سمیین تن و پرده پوش اند .

ای دخت من ! ای خواهر من ، درد من وتو یک سان است ما در بیغوله های فکری و طرح ریزی بوقلمون در گیر ماندیم .

ندای من و تو ، ندای سوزنده تراز برزخ برای کفن کشان مذهب و دین اند ، نمیدانم چرا ترا وسیله به صلح و صلاح ساخته در بد می دهند با جرم و جنایت خود را در تار ها باریک مویت آویزان کرده از تو پناه می جویند وترا تسلیم در جهنم روز گار درآتش کدوت دشمنی خود می سوزانند .

و نمیدانم چرا ترا با ارزش کاغذ به فروش می رسانند ، تبادله با حیوان و زمین می شوی زیبای ، عاطفه ورستن را به داستان پردازی و حماسه آفرینی برای رنگین شدن قصه و داستان به تاریخ حواله می کنند.

 


July 5th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان